همین مسئله در مورد امور محلی نیز صادق بود؛ دهقانان تبدیل به مقامات رسمی و مهمی شده بودند، و در نظر اهالی هر محل، اداره کردن امور آن محل بهخصوص و پرداختن به مسائل و موضوعات محلی و جزئی از پرداختن به مسائل کلان سیاسی امپراتوری اهمیت بیشتری یافته بود. واقعهٔ شورش بهرام از آن جهت که نخستین باری بود که فردی خارج از خاندان ساسان ادعای پادشاهی و علیه حکومت مرکزی شورش میکرد، حائز اهمیت است. ممکن است خشم خسرو از استقلال یافتن پادشاهی حیره بوده باشد، و شاهنشاه تصمیم گرفته باشد دفاع از مرزهای بیابانی را خود شخصاً به دست بگیرد. ولی لجاجت و غرور بهرام فراتر از حد تصور خسرو بود؛ او به نامهٔ خسرو چنین پاسخ داد که خسرو باید نزد او برود و عفو خود را از او بخواهد. طبق گفتهای دیگر، نعمان از دستور خسرو که از او خواسته بود با سپاهیانش به او بپیوندد، پیروی نکرده بود؛ که این امر اولین سریال امیر رضا دلاوری به نظر ریچارد فرای، بعید است. This data h as been done with G SA Content اینجا G enerator Demoversion !
امیررضا دلاوری یاغی
با این همه خسرو در همان اوایل سلطنتش با مشکل جدیای مواجه شد؛ بهرام چوبین، فرمانده پرنخوت و آزمند، نمیخواست از خسرو اطاعت کند و خود سودای فرمانروایی در سر داشت؛ یا لااقل میخواست به نام یک شاهزادهٔ خردسالِ تحت قیمومیت، سلطنت کند. خسرو پس از آن یک نفر بازرس و ناظر ایرانی بر ایاس گماشت که ظاهراً سمت مرزبانی نیز داشته و در تاریخ او را نخویرگان (یا نخورگان؛ در منابع عربی به صورت النخیر جان) نوشتهاند. ماجرا به صورت دیگری هم ذکر شدهاست، و آن اینکه نعمان اسب خود را به خسرو نداد. حسینقلیخان را به دزاشیب، روستایی در شمال تهران، بردند و آنجا به دستور شاه چشمهایش را کور کردند. بلافاصله به چشمان هرمزد میل کشیدند و او را کور کردند. همچنین عدهای دیگر «وردانشاه گیلانی» را جد زیار میدانند. این دو برادر به کمک عدهای دیگر از نجبا درصدد ایجاد بلوای بزرگی برآمدند. خسرو از موریکیوس، امپراتور بیزانس درخواست کمک و پشتیبانی کرد. خسرو در بیزانس با دختر امپراتور موریکیوس به نام ماریا (مریم) ازدواج کرد. مراسم عزاداری در بین بختیاریها به شکل خاصی برگزار میشود که نحوهٔ انجام آن در نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند. در جدول دیگری که متعلق به زمانی میان ۱۸۷۷ تا ۱۸۹۰ م است و در همان کتابخانه با شمارهٔ بازفرآوری LC-DIG-pga-07890 نگهداری میشود نیز تصویر پرچم ایران بدین گونه آمدهاست.
امیر رضا دلاوری در هوش سیاه
شبکه سیانان، پس از یک بررسی دوماهه (مهر و آبان ۱۴۰۱) و در گزارشی تحقیقی، تأیید کردهاست که پسران و دختران بازداشتشده در ایران، مورد خشونت جنسی قرار میگیرند و در برخی موارد در زندان به آنها «تجاوز» میشود. لشکری از پایتخت برای دفع او بیرون آمد، اما همین لشکر هم سر به طغیان برداشت و خسرو پسر هرمزد را که از تیسفون و در واقع از ترس خشم و سوءظن پدر گریخته بود، پادشاه خواند. اما در عین حال حمایت چندانی از سوی مردم ندید؛ چرا که با مشکل بزرگ کمبود پول و تأمین وجوه خزانه مواجه بود. در نهایت سپاهی برای مقابله با بهرام فرستاد و این سپاه از لشکریان نیرومند و مصمم بهرام شکست خورد. عادل شاه نهایتاً از ساروخان تالش، حاکم آستارا، که از شاه صفی فرماندهی کل گیلان را گرفت شکست خورد. اما بهرام که بسیار مغرور شده بود، در جنگ با بیزانسیها شکست سختی خورد.
نسبت امیر رضا دلاوری و شاهرخ استخری
اما به نظر میرسد بهرام برخلاف انتظاری که داشت، حمایت چندانی از بزرگان ندید. به عقیدهٔ فرای، برای دشمنی خسرو با نعمان، چندین دلیل وجود داشت، و به نظر میرسد که در سالهای نخست پادشاهی خسرو، بین ایرانیان و اعراب جنگی درگرفته باشد. طبقهٔ روحانی و بخشی از اشراف با او مخالفت داشتند و پادشاهی او را که از میان خودشان برنخاسته بود، تحمل نمیکردند و او را شایستهٔ سروری بر خود نمیدانستند. در نظامنامهٔ یادشده که به امضای نایبالسلطنه (علیرضا خان عضدالملک) و وزیر جنگ رسید، ۵ پرچم با نامهای «بیرق ملی»، «بیرق شعلهای مخصوص دکلهای جهازات (کشتیهای) جنگی»، «بیرق دولتی»، «بیرق نظامی و جنگی» و «بیرق سلطنتی» معین شدند. این نخستین باری بود که فردی منتسب به دودمان پادشاهی پیشین ادعای سلطنت میکرد - یا حداقل تصمیم داشت تا جایی که میتواند به مقام شاهی نزدیک شود - و چنین مسئلهای پیشتر در دورهٔ ساسانیان دیده نشده بود. همسر زیار دختر تیرداد بود و برادر زن زیار، هروسندان، حاکم وقت پادشاهی گیل بودهاست. پس از مرگ شاه طهماسب در روز پانزدهم صفر، حیدرمیرزا تاج شاهی بر سر نهاد و وصیتنامه ممهور به مهر شاه طهماسب را دلیل نیابت خود اعلام نمود و در ایوان چهل ستون جلوس نمود، اما اشتباهاتی مرتکب شد که باعث شد تا حکومت و پادشاهی وی به شب نرسید. This was g en er ated wi th the he lp of GSA Content Gene rator DEMO.